ایستگاه آخر دو کوهه بود (شایدم ایستگاه اول)
شهدا- دعوت کنندگان ما - حالا از دو کوهه اعزاممان کردند، - برای جهادی که همیشگی ست - هر کدام به یک منطقه؛ هر کدام به یک شهر، هر کدام به یک بلاگ
نکند بلغزیم،
نکند جا بزنیم ...
نکند وسوسه ها منحرفمان کند،
نکند در ردیف سربازان تو - که خداوند در ظهورت تعجیل فرماید - نباشیم
در نت و خارج از نت ، نکند فدایی تو نباشیم
عید نزدیک است، دستمان را گرفتی تا سال جدید را با عطر شهادت شروع کنیم ،
گفتند این، یا دلبری است یا اتمام حجت!
هرکدام باشد راستش فرق نمی کند دلم را برای تو آفریده اند و تو حجت خدایی برای بندگان او در این زمان
هرکدام باشد اگر دلم برگردد عقب، وای بر من
هر کدام باشد فرمانده ی من! حواست به این خرده پای ضعیف باشد
در این نبرد همیشه، همیشه فرمانده من بمان...
-------------------------------------------------------------
امسال جوری دیگری خدایم را تمنا می کنم:
یا مقلب القلوب و الابصار، یا مدبر الیل و النهار یا محول الحول والاحوال
حول حالنا الی احسن الحال
التماس دعای فرج
به امید دگرگون شدن دل و دیده ای که بی لیاقت است
به امید تدبیر شب و روزی که لحظه ای از آن بی تو نباشد
به امید تغییر احوالاتی که از نور تو خود را بی بهره می کند
به امید احسن الحال
به امید ظهور
|